به بهانه اجرای «کشتزار» اثر امیر معبد در گالری محسن
این مجموعه اجراها به نظر من بیش از همه اراده آزاد و پذیرش مسئولیت را نشانه رفتهاند. در «بیا نوازشم کن» که یک اجرای تعاملی بود، بینندگان ابزار لازم برای شلیک را در اختیار داشتند اما تصمیمگیری با خودشان بود. نتیجه عجیب بود و همه آن بحثها و تحلیلهایی که دیدیم. خشونت روزمره همانقدر با جدیت به چالش کشیده میشد که شکل سازمانیافته و وابسته به قدرت آن. «حراج پنجاه درصد» در درجهی اول بازار هنری روابط قدرت و ایستادگی هنرمند بر آرمانها و باورهای بنیادی خود را مورد خطاب قرار میداد. هنرمند خود را به ستون بست و اعضای بدنش را بر دیوار گالری آویخت و چوب حراج زد.این اثر هجوی است از اثر هنری به مثابه شئ آویخته بر دیوار گالری، که هنرمند خود حتیالامکان از آن پرهیز کرده؛ و نیز به استفاده بیش از حد از حجاب و طلاکاری در هنر معاصر بازارمحور ایران اشاره دارد.
«کشتزار» در تداوم این مجموعه است. یک طرف این اجراها به چالش کشیدن بدن خود هنرمند تا سرحد توان برای مقاومت در برابر فشارهای فیزیکی و روانی است. این کار درعین اینکه نوعی آیین تزکیه یا تقبل رنج برای رستگاری میتواند باشد، خشونت و واقعیتی را که در این پدیده مغفول مانده نیز آشکار میکند. هنرمند میخواهد با بازآفرینی و جابهجایی، سطح خشونتی را که در رویداد معمول واقعه، در اثر تکرار و رسانهای شدن، عادی و مسلم پنداشته شده، عیان و عریان کند. واکنش بینندگان و بحران و چنددستگی بین آنها مهمترین وجه این کار است. عدهای برای حذف خشونت به خشونت متوسل میشوند و عدهای به رفتارهای وندالیستی ازجمله ناسزاگویی، تفکرکردن و قطع برق گالری روی میآورند. اکثریت هم ترجیح میدهند سکوت و صبر کنند تا ببینند آخرش چه میشود. اینهمه بهخوبی نشان میدهد که جامعه گالری رو و فرهیخته در ایران نمونه درستی از کل جامعه است؛ و این پاسخ خوبی است برای سوالی که در اجرای اول طرح شد: این که آیا واکنش این قشر از جامعه را میتوان به کل آن تعمیم داد؟ با این همه، امیر معبد برای تداوم کار خود باید تمهیدات گوناگونی را بیازماید، که شاید رکگویی و تکگویی بهترین آنها نباشد.