مجسمههای امیر معبد «گالری هور»
در اين روزها كه در اكسپوی مجسمه و جشنواره مجسمههای شهری كمتر اثری، مخاطب حرفهای را پای اثر نگه میدارد، ديدن آثاری كه روح و هيجان هنرمند را بدون دست يازيدن به كليشههای آكادميك و كارگاهی بازتاب دهد، خالی از لطف نيست. جمعه گذشته بالاخره بعد از چند سال نمايشگاهی انفرادی از مجسمههای امير معبد بر پا شد. هرچند در اين سالها بيشتر اينستاليشن از معبد ديدهايم ولی اين نمايشگاه نشان داد كه وی در اين سالها تجربههای نويی را در مجسمه اندوخته است و تجربه ساليانش چه از نظر مسائل تكنيكی و چه محتوايی جهشی كاملا رو به نو و مشخص داشته است. به عبارتی او انديشههای خود در هنر جديد را با اندوختههايش از تجربه كارگاهی در نمايشگاه گالری هور میآميزد.
شايد در ميان آثار معبد، مخاطبان هنرهای تجسمی قارچهايی كه چندين سال پيش در پارك موزه هنرهای معاصر پراكند را بيش از ديگر مجموعههايش به ياد آورند. اما به طور كلی و همانگونه كه رفت در طی اين سالها اين اينستاليشنهای معبد است كه جلوهگری و سر و صدای بيشتری داشته است. مجسمههای اوليه او در حدود سالهای۱۳۸۱ و ۱۳۸۲ غالبا خشك و تا حدودی زمخت بودند و چيزی بيشتر ازكارهای فرماليستی نبود كه نمونههای آن را بارها در مكتب دانشكده هنرهای زيبا ديده بوديم. ولی در مقابل اينستاليشنهای امير معبد چه در نمايشگاههای گروهی و چه انفرادی همواره روحی تازه را به فضای محل نمايش میدهد كه بيش از همه از نظر تصويری قابل تأكيد است. اما اولين خصيصه در هر دوره كاری معبد جسارت در تجربه متريالهای تازه است كه غالبا در هم نسلان وی به كلاژهای از رده خارج شده نزديك میشود يا به ريخت و پاشهای مهمل متريال و از اين قبيل استحاله میيابد.
در آثار مجسمه امير معبد در گالری هور اين جسارت در پختگی فرمها و سنجيدگی اندازهها به بهترين شكل نمود میيافت. دشواری تركيب متريالهايی چون چوب، فلز و مو هنگامی میتواند در تعادلی به جا خود را با تازگی همراه كند كه جسارت هنرمند در تجربههای بصری مقتدری او را بر تمام اين متريالها و تركيبشان با سنجيدگی مسلط كرده باشد. اين در حالی است كه جز كمپوزيسيون و مناسبات تكنيكی اثر، اين شاعرانگی و محتوای چند لايه كار است كه جلايی بر فرم میشود. در اينجا نوعی پارادوكس ميان شاعرانگی و جسارت زمخت و صريح- در شكل دادن به متريال- اين احجام ديده میشود. به عبارتی نوعی مردانگی در اين مجسمهها مدام با لطافت و شاعرانگی جا عوض میكنند و مخاطب را پای اثر نگه میدارد؛ شاعرانگی از جنسی كه بارها در چيدمانهای وی ديده بوديم و حالا در اثری كه آن را گزيدهتر پيش روی مخاطب قرار میدهد. دامنه بصری و حتی تكنيكی آثار معبد در اين مجموعه از دادائيسم دوشان و پيكابيا تا طنز موجود در آثار ديكان را در برمیگيرد.
وی در اين مجموعه با ملايمت خود را از تجربه كارگاهی به در آورده و آثارش در دگرديسی بصری مشخصی نگاهی تازه را در نسل تازه مجسمهساز بروز میدهد و به روز میكند؛ نسلی كه كهنگی اساتيدشان در دانشگاه را كمتر با فارغالتحصيل شدن خود نو میكنند و گاه گاه اتفاق میافتد كه كسی از ميانشان به منشی شخصی و به روز دست يابد و خود را با اتفاقات و جريانات عمده معاصر هنرهمگام كند. شايد آنچه به تازه شدن اين رويه در مجسمهسازی و كلا همه هنرها در ايران ضربه میزند، سوار كردن همان مبانی و نظرات اساتيد كهنهگرای دانشگاهها بر اكسپوها و بينالهای هنری است كه البته در بخش حجم پررنگتر است. راهكاری منطقی شايد اين باشد كه شهرداری و ديگر مؤسساتی كه داعيه پشتيبانی هنر، چه مجسمه، چه عكس و چه نقاشی و ديگر هنرها را دارند، با استفاده از نظريات كارشناسان آگاه دست به خريد يا پشتيبانی از هر جنس بزنند و با جست و جو در نمايشگاههايی مثل همين نمايشگاه اخير گالری هور، استعدادهای واقعی را شناسايی كنند. چنين رويكردی اگر تثبيت شود، بدون ترديد نه تنها مجسمهسازی كه همه هنرها به سمت فضاهای به روز و تازه بال میگشايند، و آن وقت شايد در چنين شرايطی كمتر شاهد كپیهای بد فرم از تناولی، دارش و ديگر اساتيد يا كهنهكاران باشيم.