نگاهی بر نمایشگاه اینستالیشن
نمایشگاه اینستالیشن امیر معبد از آن جهت توجهم را به خود جلب کرد که قبلا آثاری به همین شیوه در موزه هنرهای معاصر ارائه کرده بود و ویژگیهایی درخور داشتند که قابل توجه بودند. اول اینکه او در درجه اول مجسمهساز است و از همین پشتوانه برای ساخت فرمهایش استفاده میکند. دوم اینکه نگاه او به این فرمها کاملا مینیمالیستی است و کم تر میتوان به جزئیات ویژهای در آثارش دست یافت و در یک کلیت و البته در یک حجم انبوه مفاهیم به ما القا میشوند.
ویژگی دیگر استفاده از فلز است که خود میتواند از لحاظ معنا کمک شایانی به او بکند. از سویی چون اینستالیشن و شکلگیری آن در کشور ما جوان محسوب میشود ارتباط با آن و دریافت مفهوم ذهنی هنرمند بسیار سخت است. چرا که هرکس باتوجه به دیدگاه و پشتوانهای که از مفهوم هر شئ یا فرم دارد به یک معنا دست مییابد. این است که به دنبال آن مقوله نقد هم سختتر میشود.
ممکن است منتقد باتوجه به برداشت شخصی خود از اثر و مفاهیمی که برداشت کرده، حرفهایی بزند که در جهت درک سایر بینندگان نتواند کمک کند. در گفتگویی که با امیر معبد درباره نمایشگاه هنر جدید و قارچهای فلزی که در محوطه باغموزه چیدهبود و سپس درباره نمایشگاه اخیر متوجه شدم که برای این هنرمند فرم و دستیابی به آن مهمتر از هرچیزی است اما وقتی این فرمها تکرار میشوند و در یک چیدمان در معرض دید قرار میگیرند تازه به مفاهیمی که ممکن است در آنها باشد توجه میکند. این امر به شکل معمول برای هنرمندانی که در این حیطه فعالیت میکنند کمتر اتفاق میافتد و این البته یکی از همان نکاتی است که توجه مرا به آثار او جلب میسازد. تقریبا تمام کسانی که میشناسم سعی دارند که با چیدمان خود یک مفهوم را القا کنند و همین باعث میشود که بیننده تقریبا بدون واسطه و به شکل مستقیم با آن آثار ارتباط برقرار کند.
فکر میکنم مجسمهساز بودن امیر معبد دلیل معتبری برای این باشد که به فرم و ریتم هر شی قبل از مفهوم آن توجه کند. آثاری که از او در نگارخانه لاله دیدیم مجموعهای از حجمهای فرمالیستی فلزی است که از آهن زنگ زده و مفتول ساخته شدهاند. در یک نگاه کلی ابتدا این معنا ذهنم را درگیر میکند که او میخواسته برجهایی را که به شکل مدام این روزها از دل زمین سر برمیآورند و تیرآهنهایی را که به همان شکل از میان ساختمانهای نیمهکاره خود را نشان میدهند و دیدگاه ناپایداری که هنرمند به آنها دارد را به این شکل نشان دهد.
تکتک این حجمها به تنهایی از فرم خوبی برخوردارند و خطوط و سطوح تشکیل دهنده آنها علاوه بر ریتم خوبی که دارند به ترکیببندی حجمها در فضا کمک کردهاند. البته زنگ زدگی آهن هم، زنگ و بافت خوبی به هر اثر داده و هم به مفهوم کل کار کمک میکند. با دیدن نمایشگاه به ذهنم رسید که در شیوههای چیدن به مسئله ترکیببندی و ریتم توجه شده و اگر در یک گوشه سالن که درواقع نقطه شروع چیدن آثار هم هست میتوان این نکات را بخوبی دید.
اما متاسفانه بدین جهت که حجمها تقریبا از دیوار انتهایی به سوی ما چیده شدهاند نمیتوان پیرامون آنها گشت و باید به میان آنها رفت. البته این نکته اخیر میتواند این ویژگی را ایجاد کند که بیننده را بهعنوان جزئی از اثر درخود ببرد و او را در هجوم احجام قرار دهد و مفاهیم مختلفی را به ذهن او متبادر کند.
البته گالری آنقدر فضا داشت که با یک چیدمان درست بتوان هم کار را دور زد و هم وارد آن شد. مورد دیگر نورپردازی بد است که درواقع میتوان گفت به دلایل مختلف نورپردازی مناسبی بر روی کار نشده و این امر به کلیت اثر لطمه زده است. وقتی وارد سالن میشوم احساس میکنم هنوز کار تمام نشده و این امر به کلیت اثر لطمه زده است. وقتی وارد سالن میشوم احساس میکنم هنوز کار تمام نشده و ناقص است. وقتی جویای علت آن میشوم کمبود امکانات نورپردازی مثل پروژکتور. نورپردازی مناسب میتوانست به ایجاد بعد و عمق کمک شایانی بکند که متاسفانه عدم حضور آن بسیار چشمگیر بود. تاریکی تقریبی سالن، تمرکز را از بیننده میگرفت و اجازه نمیداد بیش از زمان کوتاهی ایستاد و بر روی کار فکر کرد. شاید اگر حجمها با دیوار گالری فاصله داشته و بر روی آنها نورپردازی مناسبی شدهبود با اینستالیشن خوبی مواجه میشدیم.